سایه

متن مرتبط با «طنز» در سایت سایه نوشته شده است

داستان عاشقانه

  •  نگاهم كرد،پنداشتم دوستم دارد،نگاهم كرد،درنگاهش هزاران عشق خواندم،نگاهم كرد،دل به او بستم،بازنگاهم كرد و ...تازه فهميدم يارو خله فقط بر و بر نگاه ميكنه,داستان عاشقانه,طنز,سایه,تهرانی,سایه تهرانی ...ادامه مطلب

  • کرکرِ خنده :)

  •  گفت از حادثه ای لبریزم، من پر از فریادم، در درونم غوغاست گفتم این حال تو را میفهمم، دستشویی آنجاست!,طنز,سایه,تهرانی,سایه تهرانی ...ادامه مطلب

  • خنده بازار.... :)))))))))))))

  •   ·        هديه دادن غضنفر به همسرش سکينه جان خواستم برات گل بخـــرم ديدم خودت گلـــي واست کــــود خريدم.   ·         اطلاعيه جديد آتش نشاني در اصفهان: لطفا هنگام بروز حادثه زنگ بزنيد؛ نه تک زنگ   ·         اصفانيه ميره مهموني سر سفره بچش ميگه بابا يه ليوان آب ميخوام باباش ميگه :خاک توسرت آب خونمون هست مرغ بخور.   ·         لرها کشف کردن خورشيد، روزها بي جهت روشنه!!! در اصل بايد شبها که تاريکه روشن باشه!   ·         مناجات يك لر: خدايا دقت كردي بعضي وقتا شيطون چه پيشنهاداي جالبي ميده؟! تو هم يه کم خلاقيت داشته باش   ·         ميگن تو شيراز شانس "ده بار " در خونه ي آدم رو ميزنه ولي کيـه که در رو باز کنه   ·         چه تو حرم امام حسين بمب بذارن چه تو ديسکوي ارمنستان نصف کشته ها ايراني هستند , به اين ميگن ملت هميشه در صحنه   ·         يه ضرب المثل شيرازي هست که ميگه: اگر شما به وسيله اي نياز داريد و آن وسيله از شما دور است،،،، شما ديگر به آن وسيله نياز نداريد ,جک,خنده,طنز,خنده بازار,سایه,تهرانی,سایه تهرانی ...ادامه مطلب

  • ها ها هااااااااااااا......

  •   روحتون شاد، لبتون خندون  ,عکس,طنز,سایه,تهرانی,سایه تهرانی ...ادامه مطلب

  • مهندس یا مدیر!!!

  •  مردی که سوار بر بالن در حال حرکت بود ناگهان به یاد آورد قرار مهمّی دارد؛ ارتفاعش را کم کرد و از مردی که روی زمین بود پرسید : "ببخشید آقا ؛ من قرار مهمّی دارم ، ممکنه به من بگویید کجا هستم تا ببینم به موقع به قرارم می رسم یا نه؟" مرد روی زمین: بله، شما در ارتفاع حدودا ً ۶ متری در طول جغرافیایی "۱٨'۲۴ درجه ۸۷ و عرض جغرافیایی "۴۱'۲۱درجه۳۷ هستید. مرد بالن سوار : شما باید مهندس باشید مرد روی زمین : بله، از کجا فهمیدید؟؟" مرد بالن سوار : چون اطلاعاتی که شما به من دادید اگر چه کاملا ً دقیق بود به درد من نمی خورد و من هنوز نمی دانم کجا هستم و به موقع به قرارم می رسم یا نه؟" مرد روی زمین : شما باید مدیر باشید. مرد بالن سوار : بله، از کجا فهمیدید؟؟؟" مرد روی زمین : چون شما نمی دانید کجا هستید و به کجا می خواهید بروید. قولی داده اید و نمی دانید چگونه به آن عمل کنید و انتظار دارید مسئولیت آن را دیگران بپذیرند. اطلاعات دقيق هم به دردتان نميخورد!!,مهندسی,مدیریت,طنز,مهندس,سایه,تهرانی,سایه تهرانی ...ادامه مطلب

  • ناخدای شجاع

  •  در ایام قدیم یه کشتی باری بود که ناخدای شجاعی داشت. یک روز دزدان دریایی به کشتی حمله کردند ناخدا گفت : اون پیراهن قرمز منو بیارید، پیراهن رو پوشید و در کنار ملوانانش مردانه جنگید و دزدان را فراری داد. از او فلسفه پیراهن قرمز را پرسیدند. گفت: برای این است که اگر من زخمی شدم و خونریزی کردم، شما نفهمید و روحیه تان را از دست ندهید. چند بار دیگر هم همین اتفاق افتاد و هر بار دزدان در مصاف با کاپیتان پیراهن قرمز شکست می خوردند. یک روز دیده بان گفت : 10 تا کشتی دزدان همزمان به ما حمله کرده اند. همه وحشت کردند یکی دوید تا پیراهن قرمز کاپیتان را بیاورد. کاپیتان که این دفعه حسابی ترسیده بود گفت: پیراهن قرمز لازم نیست، اون شلوار قهوه ای منو بیارید !!!! :)))))),طنز,کشتی,سایه,تهرانی,سایه تهرانی ...ادامه مطلب

  • مکالمات خیام با دوس دخترش!

  •  [صدای زنگِ موبایل احتمالا!] - در چه حالی عزیزم؟ + ماییم و می و مطرب و این کنج خراب/ جان و دل و جام و جامه در رهن شراب - مشروب !؟؟ مگه تو نگفتی من نماز میخونم ؟؟؟ :| + می خوردن و شاد بودن آیینِ من است/ فارغ بودن ز کفر و دین، دین من است! - با کیا هستی حالا ؟؟؟ + فصل گل و طرف جویبار و لب کشت/ با یک دو سه دلبری حوری سرشت - :||| آدرس بده ببینم !!! بیام بزنم دهنشونو صاف کنم !!! + راه پنهانی میخانه نداند همه کس/ جز من و زاهد و شیخ و دو سه رسوای دگر - انقد مشروب بخور با دوستات تا بمیری !!! + گر می نخوری طعنه مزن مستان را/ بنیاد مکن تو حیله و دستان را - برووووووووو بمیرررررررررررر + چون مُرده شوم خاک مرا گم سازید/ احوال مرا عبرت مردم سازید....,خیام,طنز,رباعیات خیام,سایه,تهرانی,سایه تهرانی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها